چالش های هیوندای
1402/06/14
دسترسی سریع
چالش های هیوندای
هیوندای در سال 1986 با اکسل وارد بازار خودرو ایالات متحده شد که از فناوری قرض گرفته شده از انتقال قدرت میتسوبیشی استفاده می کرد. با قیمتی مقرون به صرفه ، بیش از 100،000 دستگاه خودرو فروخته شد. با این حال دو سال بعد و در دهه 1990 ، هیوندای موفق به اولویت دادن به کیفیت نشد و به جای آن بر کاهش هزینه برای حفظ مزیت بزرگ قیمتی خود تمرکز کرد. مشکلات بسیاری درباره کیفیت نمایان شدند که تأثیر قابل توجهی در شهرت و تصویر ذهنی برند هیوندای برای سال ها داشتند که به ایجاد مشکل ارتباط منجر شد. مردم دیگر هیوندای را به عنوان یک گزینه قابل دوام در نظر نمی گرفتند. هیوندای به طور قابل ملاحظه ای بر این شهرت بد غلبه کرد و فروش آن با وجود سقوط بازار خودرو از سال 1998 از زیر 100،000 واحد تا 467،000 واحد در سال 2007 و نزدیک به همان مقدار در سال 2009 رشد کرد. آن ها چگونه به این نتیجه دست یافتند ؟ چالش اول ، ایجاد ماشین ها و فرایندهایی بود که به کیفیت منجر می شوند. در سال 1999 ، رئیس مونگ کو چونگ ، اولویت هیوندای را به کیفیت بالا تغییر داد. او برنامه " مدیریت کیفیت " را پیگیری نمود. این تلاش های همه جانبه برای بهبود کیفیت به طور شگفت انگیزی در دوره ای کوتاه مدت موفقیت آمیز بودند. در سال 2001 هیوندای در مطالعه کیفیت اولیه در ایالات متحده که توسط J.D Power انجام گرفت ، حدوداً در رده پایینی در میان خودروسازان قرار داشت. با این حال ، در سال 2004 ، هیوندای در مطالعه مشابهی در میان سه سازنده برتر خودرو ، حتی بالاتر از کیفیت گورو تویوتا قرار گرفت. هیوندای در نهایت اتومبیل های با کیفیت بالایی می ساخت. با این حال ساخت خودروی با کیفیت بالا کافی نبود. رتبه بندی کیفیت J.D Power مفید بود ، اما گارانتی عالی هیوندای بسیار تأثیر گذار بود ، 100،000 مایل گارانتی محصولات ، این گارانتی تحت عنوان " بهترین گارانتی آمریکا " عرضه و بازاریابی شده است ، ارائه ای که به وضوح ، تمایل هیوندای را برای صرف مقدار زیادی پول برای نشان دادن اعتماد خود با سطح کیفیت محصولاتش نشان می داد. ضمانت نامه ، ریسک کیفیت خرید هیوندای را از بین برد. مصرف کنندگان به تدریج ذهن خود را در مورد کیفیت هیوندای تغییر دادند و در نتیجه هیوندای برای کسانی که علاقمند به خرید اتومبیل های مقرون به صرفه و با استفاده مناسب بودند ، مرتبط شد. چالش دوم ، براساس این ادراک بود که طراحی اتومبیل های هیوندای ، برای کسانی مطلوب است که خواهان هزینه های پایین هستند. برای پرداختن به موضوع ارتباط طراحی ، در سال 2003 هیوندای یک واحد تحقیق و توسعه و مرکز طراحی در آمریکای شمالی ایجاد کرد. سدان اندازه متوسط سوناتا و SUV کوچک توسان منعکس کننده جهت طراحی های جدید هیوندای بودند و با استعاره " مجسمه سازی روان " ، در ایالات متحده طراحی و توسعه یافتند ، این اتومبیل ها بسیاری از مشتریان جدیدی را جلب کردند که هرگز قبل از آن هیوندای را مورد توجه قرار نمی دادند. چالش سوم ، غلبه بر مقاومت برخی از مشتریان برای خرید برندهای ساخته شده در خارج از ایالات متحده بود. برای بومی سازی هیوندای ، شرکت در سال 2005 ، یک کارخانه 1،1 میلیارد دلاری با ظرفیت 300،000 خودرو در آلاباما افتتاح کرد. چالش چهارم ، ارتباط زمانی پدید آمد که هیوندای با سدان جنسیس خود که در سال 2008 معرفی شد ، به دنبال بازار لکسوس ، BMW و کادیلاک رفت. مردم این اتومبیل ها را به دلایلی غیر از صرفه جویی در پول و کارکرد اتومبیل خریداری می کردند. آن ها مزایای خودگویا می خواستند ، احساسی که در حال رانندگی بهترین هستند. گفتن داستان هیوندای با تبلیغات در رویدادهای معتبر و قابل مشاهده مانند سوپر باول و جام جهانی فوتبال کمک کردند ، اما دستیابی به موفقیت بزرگ زمانی بود که جنسیس هیوندای در سال 2009 در نمایشگاه خودروی دیترویت ، توسط هیئت داورانی از پنجاه روزنامه نگار مستقل خودروی آمریکای شمالی نامیده شد. این نامگذاری حتی به هیوندای برای تبدیل شدن به یک برند محترم و مدرن برای بازار هدف کمک کرد. غلبه بر چالش چهارم توسط خلاقیت و برنامه های مؤثر بازاریابی و مشتری ، باعث شد مجله عصر تبلیغات هیوندای را به عنوان بازاریاب سال 2009 نامگذاری کند. واضح ترین و موفق ترین تعهد آن ها در " برنامه بیمه هیوندای " ، در ماه های اولیه سال 2009 بود. هنگامی که اقتصاد ایالات متحده و جهان بسیار بیمار بود آن ها از هر کسی که پس از خرید خودرو شغلش را از دست می داد ، ماشینش را از او پس می گرفتند. این برنامه ، با مقابله با تردید بسیاری از افراد برای خرید اتومبیل به دلیل عدم قطعیت اشتغال ، ریسک را به طرز قابل توجهی کاهش می داد. اما برای بسیاری از افراد دیگر ، این بدان معنی بود که هیوندای در واقع همه چیز را درک کرده است ، آن ها زمان را درک کردند ، با مشتریان خود همدردی می کردند و حاضر بودند خود را در ریسک اقتصادی که مردم با آن مواجه بودند ، شریک نمایند. هیوندای پیشرفت های قابل توجهی در ارتباط داشت که به موجب آن درصد خریدارانی که خودروهای آن ها را در نظر می گرفتند به بیش از 30 درصد در سال 2009 افزایش یافت ، چیزی حدود سه برابر پنج سال قبل از آن. با وجود این پیشرفت ، هیوندای هنوز هم حرکات صعودی زیادی برای رسیدن به ارتباط داشت. هنوز هم افراد بسیاری وجود داشتند که در مورد کیفیت هیوندای قانع نشده بودند. بعضی دیگر ، تردید داشتند که هیوندای به زیر طبقه خودروهای برتر متعلق باشد و هنوز هم بخش قابل توجهی وجود دارند که برند برایشان وضوح کمی دارد. به عنوان یک نتیجه ، در تابستان 2010 هیوندای کمپینی به نام " بدون سانسور " را معرفی کرد که به موجب آن به 125 مشتری جدید خودرویی برای رانندگی داده شد و نظرات بدون سانسور آن ها برای مشاهده همه بر روی فیسبوک هیوندای قرار داده شده و در تبلیغات هیوندای نیز گنجانیده شدند. هدف از این کارها ، افزایش سطوح در نظر گرفته شدن بود. هیوندای سهم خود را از تقریباً هیچ چیز در سال 1998 به بیش از 4،7 درصد در سال 2010 رشد داد ؛ هیوندای این کار را با درک بازار خود ، داشتن یک استراتژی کامل و اجرای خوب آن و با پیروزی موفقیت آمیز بر چهار چالش ارتباط انجام داد. یک شرکت برای بدست آوردن ارتباط در یک طبقه یا زیر طبقه تثبیت شده ، باید به دو چالش ارتباط بپردازد ، ارتباط طبقه یا زیر طبقه و انرژی ارتباط. هیوندای در واقع با چهار چالش ارتباط طبقه یا زیر طبقه مواجه بود . در طبقه اتومبیل از طریق بهبود کیفیت و ارائه ضمانت اطمینان بخش ، اعتبار بدست آورد. همچنین هیوندای دو دلیل برای عدم خرید مشتریان را با راه اندازی یک کارخانه در ایالات متحده و ایجاد یک برنامه طراحی برند جدید حذف یا کاهش داد و به این ترتیب اتومبیل ها را برای گروه بزرگ تری مرتبط کرد. کسب اعتبار در زیر طبقه برتر چالش دیگری بود. یک عامل کلیدی ، توانایی هیوندای برای برنده شدن سپس بهره برداری از عنوان ماشین سال با استفاده از تبلیغات شناخت آن و استفاده از آن برای اطمینان بخشیدن به خریداران آینده نگر بود که می توانند به تصمیم خود برای خرید جنسیس افتخار کنند. همچنین هیوندای قادر بود انرژی ارتباط ایجاد نماید که بخشی ضروری از موفقیت آن ها بود. انرزی از حمایت های آنها ، ضمانت برند و پیشنهاد عالی قبول اتومبیل کسانی که از کار بیکار شده اند ، نشئت می گرفت. در هر مورد انرزی تنها ناشی از طرح ابتکاری نبود ، بلکه ناشی از توانایی هیوندای در بازاریابی و ایجاد شهرت بود. موفقیت در دستیابی به ارتباط همیشه نسبی است و هیوندای تصمیم گرفت تا برای گسترش بیشتر تعداد مشتریانی که برای آن ها هیوندای مرتبط است ، حرکت و تلاش کند. پیشران آن ، ابتکار عمل بدون سانسور هیوندای بود. استراتزی برند هیوندای در این پیشرفت ها مفید بود. " بهترین گارانتی آمریکا " ، " مجسمه سازی روان " ، " برنامه اطمینان هیوندای " ، و برنامه بدون سانسور هیوندای همگی باعث عملی تر شدن تلاش برقراری اعتبار و به دست آوردن وضوح ارتباط شدند. همچنین این برند ها به پیام و در نتیجه افزایش ارزش ویژه برند کمک کردند. به منظور تشویق و فعال کردن عرصه های جدید رقابتی و همچنین پاسخ به موقع تهدیدات و چالش های ارتباط ، سازمان باید به درستی سازماندهی شود. و این آسان بدست نمی آید. سه شکل سازمانی که مجموعه های ناسازگاری از شایستگی ها ، فرهنگ ها و فرآیندها هستند ، مورد نیاز هستند.نظرات
هیچ نظری وجود ندارد.
افزودن نظر
Sitemap
Copyright © 2017 - 2023 Khavarzadeh®. All rights reserved